سفارش تبلیغ
صبا ویژن



بهار 1387 - نویسنده ی تنها

   

تعیین مهلت نهایی

 

همه ی نویسندگان که اثری منتشرنکرده اند،گاهی اعلام کرده اندکه:«اگریک یا دوسه سال دیگر اثری منتشر نکنم دست ازنویسندگی خواهم کشید.حداقل این بار دیگرمی دانم که سعی خودم راکردم.»این مهلت ،مهلتی کوتاه وبی معنی است.هیچ علامت مشخصی یامبهمی که حاکی از ادامه ی توقف نویسندگی باشد،وجود ندارد.دوصفت باارزش نویسندگان همانا اعتمادبه نفس وپایداری سرسختانه است.

طرز برخوردناشران،وضعیت نشرواقبال عامه ثبات ندارد.نویسندگان بامقاومت مشخصی درگیر نیستند.وضعیت درهر مرحله ازچاپ ونشر مثل بازی چک به سرعت تغییر می کند.اگرنویسنده پایداری کند،مسلما زمان زمان دریافت اداش نیز خوهد رسید.وقتی ویلیام سارویان فکرکردکه موقع چاپ آثارش رسیده الست،فهرستی ازناشرانی که احتمالا آثارش راچاپ می کردندتهیه کردوباپایداری منطقی داستان هایش رابه ترتیب برای همه ی ناشران فرستاد.وقتی به انتهای فهرست رسیدوهمه آن ها آثارش رارد کردند،دوباره ازاول شروع کرد وبازبرای همه ناشران آثارش راپست کرداما این بار با چاپ آثارش موافقت کردند.خوشبختانه سارویان برای خودش مهلت نهایی تعیین نکرد.اوبه کارش ایمان داشتوپایداری کرد.

اگرصرفا باید فن داستان نویسی رابیاموزیدتانویسنده ی حرفه ای ومعتبری شوید،مدتی تمیرین کنیدوبعآثارتان رابرای ناشران بفرستیدوبعدمی بینیدکه هرکسی می تواند نویسنده ی حرفه ای شود.

تقریبا بزرگترین دشمن نویسندگلن که دائم باید باآن درآویزند،شخصیت خودشان است،نویسنده ساعات کارش مثل آدم های معمولی محدود نیست.وی همواره درجدال با تغییر سریع ونامشخص اوضاع است وبرای فائق آمدن برای دشمن غدارباید اعتماد به نفس داشته باشدوصبرپیشه کند.

نظریادتون نره



نویسنده » صدراعباس زاده » ساعت 6:21 عصر روز جمعه 87 فروردین 30

روایت صحنه های کوچک

 

زمان مناسب برای روایت هنگامی است که نویسنده بخواهد ازمجموعه ای از صحنه های کوچک، منفرد وغیرنمایشی استفاده کند.این گونه صحنه ها کمی مهمتر از جزئیات آماری(سیاهه نویسی)زمان حال وبیانگر گذشت زمان، تغییر مکان وفعالیت های زندگی روزمره هستند.واگرچه هیجان انگیز نیستنداما وجودشان  ضروری است اطلاعات لازم را نیز باید درروایت آورد ولی نبایداین اطلاعات مانع حرکت وسرعت داستان شوند.

 

داستان طولانی:

خانواده ای مجبور شده است به آمریکا مهاجرت کند.

صحنه ها:الف)فامیل ها به خانواده ی مهاجر جاداده اند.ب)والدین خانواده شغلی درشهر پیدا می کنند.ج)بچه ها به مدرسه می روند.د)والدین خانواده پول کافی برای اجاره ی آپارتمانی مستقل درمی آورند.ه )دوره ی تطبیق پیدا کردن با جامعه به طورمنظم وبه آرامی ادامه پیدا می یابد. و)جامعه ی جدید آن ها را می پذیرد.ز)پلیس هنگام جشن تولدی ،تقاضای  ورود به خانه رامی کندوپسرخانواده را به جرم قتل،بازداشت می کند.

اگرچه باید این مرحله برای اثبات واقعی بودن پس زمینه ی دوران تطبیق خانواده درآمریکا، اگرچه درداستان بیاید، اما نمایشی کردن تک تک صحنه های آن نیز احتیاج به صفحه های زیادی دارد.دراین گونه مواقع شیوه ی مناسب،استفاده ارروایت است.

 

مثال:ماه های اولیه به کندی فصل ها می گذشت.دیوید ومییام به مدرسه رفتندوبه سرعت زبان انگلیسی رایادگرفتند و کم کم شروع به یاد دادن زبان به والدینشان کردند.همه تصدیق کردند که کارخیاطی سارا هنرمندانه است ولباس هاس کهنه خود را برای تعمیر پیش او می آوردند.درماه آوریل بنجامین ازشغل خدمه ی کشتی به شغل کارمندی قسمت فروش ارتقای مقام پیدا کرد...

 

نویسنده  با جمع کردن صحنه های غیر مهم وارائه آن به شکل روایتی فشرده، خواننده را از پیشرفت اجتماعی خانواده مطلع می کند ونمی گذاردکه وی سیاهه ی مفصل اقلام چندین صحنه ی غیر نمایشی رابخوانده.وبااین کار جریان رمان را بی آنکه ضربه ی جبران ناپذیری به سرعت آن بزند،پیش ببرد.

 



نویسنده » صدراعباس زاده » ساعت 5:31 عصر روز چهارشنبه 87 فروردین 21

 دادن اطلاعات ازطریق شخصیت های فرعی

 

نویسنده همیشه نمی تواند که بگذارد شخصیت اصلی همه چیز راراجع به خودش بداند.شخصیت ها هم مثل آدم های واقعی ادراکی محدود دارند.بااین حال اگراطلاعات مهمی درباره ی شخصیت اصلی وجود دارد که وی نمی تواندبداندولی برای داستان یا روابط متقابل اشخاص ضروری ست، خواننده را نیز باید ازآن مطلع کرد. شیوه ی موثر برای این کار،دادن اطلاعات اززاویه دید شخصیت دیگراست.دراین گونه مواقع می توان نکاتی را که به گمان یا طبق قضاوت شخصیت فرعی دررفتار شخصیت اصلی معنی دار است، واقعی یا حداقل ممکن به حساب آوررد.

 

مثال:رئیس بانک ازته قلب عاشق تنها دخترش است.به نظر اواگرچه دخترش لوس وخودسر خواهدشد،ولی این رابطه سالمی است.اماتعلق خاطر اوبه دخترش کمی بشتر ازرابطه ی مرسوم پدرودختر است.امادراین رمان لازم است که وی این نکته را نداند.

 

اگرنویسنده نگذارد شخصیت اصلی ناسالم بودن این رابطه را درک کند، شاید خواننده نیز پی به وجودآن نبرد، وبازشاید نویسنده نخواهد این اطلاعات راازترس اینکه خواننده آن را توضیح سطحی روانی تلقی کندبر شخصیت رئیس بانک  تحمیل کند.دراین مورد نویسنده می تواند بااستفاده از دید وکنجکاوی شخصیت فرعی،اطلاعات را به نحوی مناسب به خواننده بدهد:

 

مثال:رئیس بانک ودخترش مشغول خوردن ناهار دررستواران هستند.باهم زمزمه می کنند وبی صدا می خنددن.سه تا ازکارکنان بانک  پشت میزی که درقسمت دیگری ازرستوران است نشسته اند وآن ها را نگاه می کنند.یکی ازآن ها زیر لب می گوید:«آن ها بیشتر شبیه عاشق ومعشوق هستندتاپدر ودختر.»دیگران ازاین بدگویی ساکت می شوند.سپس گویندهلحظات کوتاهی درباره ی ناسالم بودن این رابطه فکرمی کند.

 

تطلاعاتی که شخصیت اصلی نمی تواند بداند ونویسنده نمی خوااهد ازطریق روایت یا معرفی شخصیت براوتحمیل کند،پس ازاین بربخشی ازرابطه ی پدرودختراست.اگرچه نظریه ی کارمند بانک، صرفاً بیانگر تصورات اوست ، اما احتمال دارد این نظریات صحیح باشد.



نویسنده » صدراعباس زاده » ساعت 6:34 عصر روز جمعه 87 فروردین 16

ازدرون نگری به امساک استفاده کنید

 

بی دلیل نیست که امروزه تنها دلمشغولیهای نویسندگان ارزش درون نگری (افکارشخصیت ها)است.کارآیی درون نگری اغلب بستگی به زمان یا دروران چاپ نوشته دارد.شغاید درابتدای امر،درون نگری های مارسل پروست دررمان یاد آوری خاطرات گذشته موفقیت زیادی کسب کرده باشد،باین حال چه بسا اگر الان پروست رمانش را برای چاپ به ناری بدهد،ناشر به دو دلیل آن را رد می کند: 1)کافی نبودن داستان 2)استفاده ی بیش ازحد ازدرون نگری. الان حتی ناشران موبی دیک،برادران کارمازوف وجنگ وصلح را نیز به همین دلیل رد می کنند.

شما دردورانی دست به قلم برده ایدکه خط داستانی وحوادث برجهان داستان حکفرمایی می کنند.درون نگری اگرچه مهم استاما باید کم وگزیده ازآن استفاده کرد.درون نگری،اطلاعات راجع به موقعیت وروابط را که نمی توان ازطریق وصف عینی کارهای شخصیتی دراختیار خواننده گذاشت افشا می کند.به علاوه می توان از آن برای وصف تغییر درون شخصیت ها وروابط آن ها استفاده کرد.

 

مثال:جان با عجله درسالن فرودگاه به این طرف وآن طرف می رفت ودنبال همسرش :زنی که کلاهی ازپوست مرغوز به سر داشت می گشت.

 

جملات بالا صرفا فعالیت جان راتوصیف می کند.اما هیچگونه اطلاعاتی راجع به نگرش واحساسات وی نمی دهد.

 

مثال:جان با عجله درسالن فرودگاه به این طرف وآن طرف می رفودنبال همسرش گشت.می توانست ازاو بخواهد درخانه بماند.فکرکرد:بچه هایمان مهمترازمیثاق بی معنی پزشکی او هستند.به دنبال زنی با کلاهی ازپوست مرغوز گشت:«خدایا چه قدر ازکلاه های مسخره ی او بدم می آید»

 

این بار شما می دانید که چرا او داردبه دنبال همسرش می گردد.درباره ی روابط آن ها وشغل همسر جان نیز چیز هایی می دانید.ضمن اینکه می دانیدآن ها چندتا بچه دارتدونظر جان نسبت به کلاه های همسرش چیست.فعالیت همان توالی اعمال است واطلاعات بسیار کمی را افشا می کند.خواننده دقیقاً نمی داند منظور از یک فعالیت چیست، ولی درون نگری شخصیت ها، این نکته را توضیح می دهد. 



نویسنده » صدراعباس زاده » ساعت 6:25 عصر روز جمعه 87 فروردین 16

قهرمان وشخصیت پلید

 

اگرشخصیت پلیدصرفا مترسک باشد،قهرمانی که اورا شکست می دهد،دیگر قهرمان واقعی نیست.چرا که وی با مانعی معمولی درکشمکش است حال آنکه قدرت اشخاص پلیدباقدرت قهرمان داستان مساوی باشد.حتی امکاانات او برای پیروزشدن باید بیشترازامکانات قهرمان باشد.قهرمان وشخصیت پلید،هردوباید قدرت وقد وقامتی شگفت انگیز داشته باشند.

نیکی وبدی نوعی قضاوت اخلاقی استوبراساس علائق اداره کنندگان جامعه تعیین می شود.نویسنده براساس قرنی که حوادث داستان درآن اتفاق می افتد،طیفی از ارزش های اخلاقی راانتخاب می کندتاقهرمان وشخصیت پلید براساس آن ها عمل کنند.داستان ضمن اینکه تلاش قهرمان رابرای موفقیت توجیه می کند،بایدارزش های فردپلید رانیز تریح کند.آن ها باید درطول داستان به خاط درگیری،رو در روی هم قرار گیرند.

 

مثال(قهرمان):می خواهد محله های فقیر نشین رابا خاک یکسان وبرای خانواده های کم درآمد آپارتمان هایی با اجاره خانه ی کم بسازد.اگرچه او بااین کار محبوبیتی کسب می کند اما قصداوبیشتر انسانی است.زنی نیز عاشق اوست.

 

مثال(شخصیت پلید):درمحله ی فقیرنشین مصری ها به دنیا آمده وباتقلاوبی رحمی به جایی رسیده است.برخی ازدشمنانش را که می خواستند مانع کار اوشوند کشته است.صاحب زمینی است که قهرمان طالب آن است.می خواهد آن ا راتبدیل به انبار مواد سمی کار خانه های شیمیایی اش کند.همان زنی را که عاشق قهرمان داستان است دوست دار.فکرمی کندکه اگر قهرمان داستان راازبین ببرد زن نیز عاشق او خواهد شد .او باید زن را تصاحب کند.

 

هرچه سرعتر نویسنده شخصیت پلید را وارد زندگی قهرمان داستان کند،فرصت بیشتری برای درآمیختن دو داستان باهم دارد.برای ایجاد شک وانتظار وهیجان نیز شخصیت پلید باید دربخش اعظم رویاروییهای رمان پیروز شودوامکانات فراوانش را علیه تواناییهای نسبتاً کم قهرمان به کار اندازدباید پیروزی قهرمان غیر ممکن به نظر برسد.

وبعد به محض اینکه کم کم ضعف پنهان (شخصیت پلید) باعث شد تابی رحمی وی برعقلش چشره شود،شخصیت تسلیم ناپذیر(قهرما)موازنه رابه نفع خود برهم می زند.هرچه مدت تداوم قدرت شخصیت پلید طولانیتر باشد،خواننده بیشتر با قهرمان همدل می شود.بنابراین هنگامی که بالا خره قهرمان پیروز می شود، پیروزی او واقعی خواهد بود.



نویسنده » صدراعباس زاده » ساعت 7:43 عصر روز دوشنبه 87 فروردین 12

 

ازوسط صحنه شروع کنید

 

نویسنده می تواند درصفحه پنجاه ویک رمانش ازشوه موجز نویسی استفاده کند.چون خاننده پنجاه صفحه ازرمانش را پذیرفته است واین تضمینی است که بقیه را نیز بخواند نویسنده دیگر می تواند داستان رابدون مقدمه وازوسط صحن های حساس شروع کند.

 

صحنه(پس از50صفحه رمان):مردی شصت ساله عاشق زن جوانی شده است پیرمرد چندین نوه دارد:می خواهد زنش راطلاق بدهد وبا زن جوانی ازدواج کند.اما ازبرهم زدن زندگی دیگران شدیدا مضطرب است.

 

ممکن است دررمانی ایم صحنه حساسی باشد.رابطه ی دیرینه ازهم می گسلدورابطه ی جدیدی آغاز می شود. شیوه سنتی نوشتن این صحنه چنین است:

 

نکات عمده ی صحنه:مرد به میخانه می رود فکر می کند.گذشته را به خاطر می آورد وبرای آینده نقشه می کشد.صحنه مواجهه با همسرش راپیش خود مجسم می کند.تمایلش نسبت به زن جوان شدید است .میخانه راترک می کند.می خواهد با همسرش روبه رو شود.دم درخانه درنگ می کند.به درون خانه می رود ودوباره درنگ می کند.صحنه ی مواجهه با همسرش شروع می شود اینجا وسط صحنه است.به گونه ای  مطبوع آغاز وبا تنفر وخشونت به پایان می رسد.

 

درون نگری های مردرامی توان همزمان باشکل گیری وگسترش رابطه ی جدید،بین صحنه های قبلب پخش کرد.تاصفحه ی پنجاه یک خواننده با شخصیت های اصلی:درگیریها،انگیزه ها وشخصیت آن ها آشنا شده است.مقدمه چینی درمیخانه زائداست .صحنه رازلحظه رویارویی شروع کنید:

 

مثال:مردپابه درون اتاق گذاشتوکتش راروی صندلی انداخت ونفس عمیقی کشید.امیلی احساس کرد که به دردسر افتاده است.مرد روی صندلی خم شد وبه زن نگاه کردوبعدسرش راپایین انداخت.لبان خشکش راترکردوزیر لب گفت:«امیلی،بایدچیزی به تو بگویم.من با زن جوانی آشنا شده ام و...»

 

شروع صحنه (درمیخانه)صرفا مقدمه چینی برای رسیدن به وسط صحنه استکه ضمن آن اولین حرکت سریع به طرف اوج داستان اتفاق می افتد.نویسنده دراغلب مورادبرای رسیدن به وسط صحنه مقدمه چینی می کند.تابتواند صحنه خوب رااحساس کند.اما خواننده نمی خواهدمقدمات رابخواند،بلکه می خواهد مستقیما به سراصل مطلب برودوبه خواندن ادامه دهد.ونویسنده باید از استفادده بیش ازحدجزیئات،درون نگری های بی ربط وغیره به خواننده خوددداری کند.



نویسنده » صدراعباس زاده » ساعت 7:41 عصر روز دوشنبه 87 فروردین 12

کاشتن اطلاعات درگفتگو

 

وقتی منظور نویسنده ازگفتتگو نه صحبت ،بلکه نهال اطلاعات باشد،گفتگو دیگرباورکردنی نخواهد بوئد.چراکه خوانند به جای اینکه صحبت اشخاص رابشنود،اطلاعات رامی بیند.

 

مثال:زن وشوهر دراتاق نشیمن هستند.شوهرمضطرب استومی خواهد اعتراف وحشتناکی بکند.دستهایش رابه هم می فشردومی گوید:

«سوزان من می خواهم اعتراف وحشتناکی بکنم.ماهفده سال وسه ماه است که باهم ازدواج کرده ایم وسه تابچه داریم:نی تان،ویل ومارتا؛وهمه بدهی خانه ی مان راکه دوحمام ودو گاراژ دارد وسه خوابه ومثل خانه های ویلایی است پرداخته ایم وفقط  8956دلار دیگر مانده .می خواهم بگویم که من سال هاست به تو نگفته ام که میخواره هستم.»

 

مشخص است که نویسنده اطلاعات رادرگفتگوی بالا کاشته است زن بیشترآن ها رامی داندوطبعا خواننده نیز باید بداند.این اطلاعات پس زمینه ی داستان راباید با شیوه ها یا شگرد های دیگری که چندان مشخص نیست به خواننده داد.معمولاً پس ازاین،قبل ازاینکه سوزان صحبت کند،یکی،دو خط توصیف می آید:

 

مثال:سوزان دستی به پیشانی اش می کشد وازسربیچارگی آهی می کشد:

«بنجامین،می دانی که وقتی مادرآن مجلس رقص همدیگر رادیدیم ومن دسته گل اهدایی تورا که دوتاگل رزویک میخک سفیدداشت ،به لباسم زده بودم،می خواستم پستار شوم اما به خاطر ازدواج با توازآرزوهایم گذشتم.من لوتری فاندامنتالیست بودم وباید ازتواطاعت می کردم.الان سال هاست می دانم میخواره هستی.»

 

محتوای گفتگو ها باید مستقیما مربوط به موضوع صحبت باشد.البته می شود درآن به گذشته هم اشاره کرداما به طور مختصر.درگفتگوی بال مطالب مربوط به گذشته یواشکی درگفتگو گنجانده شده است،چون آنقدر مهم نیست  که کل صحنه یاتجدید خاطره طولانی را توجیه کند.ار مطالب مربوط به گذشته رادرگفتگوی حال ،بیش از حد برجسته کنیم،گفتگوی حال بی اعتبار می شود.واگرگفتگوی شخصیت هابی اعتبار شود،دیگر خود شخصیت ها باور کردنی نخواهد بود.

 



نویسنده » صدراعباس زاده » ساعت 4:23 عصر روز یکشنبه 87 فروردین 11

   1   2      >